راستی حضرتی عبد القادر گیلانی {قدس الله سره}په‌یمانم داوه‌ به‌ دایكم درۆ نه‌كه‌م

په‌یمانم داوه‌ به‌ دایكم درۆ نه‌كه‌م

شێخ عبدالقادری گه‌یلانی ده‌ڵێت: كاتێك له‌ ماڵ ده‌رچووم به‌ره‌و شاری به‌غداد، دایكم (40) دیناری پێدام بۆ خه‌رجی ڕۆژانه‌م‌و په‌یمانی لێ وه‌رگرتم كه‌ ڕاستگۆبم‌و هه‌رگیز درۆنه‌كه‌م، كاتێك گه‌شتینه‌ ده‌وروبه‌ری هه‌مه‌دان، كۆمه‌ڵێ چه‌ته‌مان لێ په‌یدابوو، كاروانه‌كه‌یان رووتكردینه‌وه‌ هه‌رچیه‌كمان پێبوو لێیان سه‌ندین، یه‌كێك له‌ چه‌ته‌كان دای به‌لای مندا وتی: هیچت پێیه‌؟ گوتم: چل دینارم پێیه‌، وا گومانی برد گاڵته‌ی له‌گه‌لأ ده‌كه‌م لێیداو ڕۆیشت،

یه‌كێكی تریان منی بینی گوتی: هیچت پێیه‌؟ گوتم: (40) دینارم پێیه‌، ئه‌مجا بردمی بۆ لای گه‌وره‌كه‌یان سه‌رۆكی چه‌ته‌كان، ئه‌ویش پرسیاری لێكردم گوتی: چی وای لێكردی ڕاستی بڵێی، له‌ وه‌ڵامدا وتی: په‌یمانم داوه‌ به‌ دایكم كه‌ درۆنه‌كه‌م، ترسام خیانه‌ت له‌ به‌ڵێن‌و به‌ڵێنه‌كه‌ی بكه‌م!!.. سه‌رۆكی چه‌ته‌كان ترسی لێ نیشت، كراسه‌كه‌ی خۆی دادڕی‌و هاواریكرد گوتی: تۆ ترسای خیانه‌ت له‌ به‌ڵێن‌و په‌یمانه‌كه‌ی دایكت بكه‌یت، به‌ڵام من ناترسم خیانه‌ت

له‌ به‌ڵێن‌و په‌یمانی خوای په‌روه‌ردگار ده‌كه‌م؟!! پاشان فه‌رمانی ده‌ركرد هه‌رچی شتو مه‌كی كاروانیه‌كان هه‌یه‌ بیگێڕنه‌وه‌ بۆیان، گوتیشی: ئه‌وا من ته‌وبه‌م كردو په‌شیمانم ده‌گه‌ڕێمه‌وه‌ بۆ لای خوا له‌سه‌ر ده‌ستی تۆدا، ئه‌وانه‌شی له‌گه‌ڵی بوون هه‌ر هه‌مویان به‌جارێك گوتیان: تۆ گه‌وره‌ی ئێمه‌ بووی له‌ چه‌ته‌یی، ده‌بێ له‌ ئه‌مڕۆ به‌دواوه‌ گه‌وره‌شمان بیت له‌ گه‌ڕانه‌وه‌ بۆ لای خودا.

ترس له  خودا هە ميشە بالە ناو دلماندا بيت ::

بێغەمبەر صلى الله عليه وسلم دەفەرمووێ:(لەهەركوێدا هەيت لەخوا بترسەوئەگەر گوناهێكت كردجاكەيەك بەدوايدا ئەنجام بدەئەيسرێتەوەوبەرەوشتى بەرز تێكەلى خەلكى بكە)رواه البخارى

*كاتێ كەبێغەمبەرى خودا صلى الله عليه وسلم مەعاذى كورى جەبەلى نارد بۆيەمەن تا قەراغى شارى مەدينەى بر نور رەوانەى كرد كەمعاذ بەسواريى و بێغەمبەرى خودا صلى الله عليه وسلم بەبيێ دەرۆيشت ...لەوێدا كەجياببنەوە بيى ووت:ئەى مه عاذ لەوانەيە سالێكى تر ئەم كاتە نەمبينيتەوە...لەوانەيە بدەى بەلاى مزكەوتەكەم و قەبرەكەمدا ...مه عاذ

دەستى كرد بەكريان بۆ جيابوونەوەى لەبێغەمبەرى خودا باشان بيغەمبەر صلى الله عليه وسلم لاى كردەوە بەلاى مەدينەداو فەرمووى:(شايانترن كەس بەمن (لەخواترسانن)هەركەس بن وەلەهەركوێ بن))رواه أحمد

وه خوا له قورئاندا ئه فه رميت {وهومعکم اینما کنتم}  سوره  ی حدید ئایه ت 4.له  هه ر کوینه بن خواتان له گه لدایه

که واته جیی خویه تی بترسین له خوا چونکه شوینی نیه ئیمه بوی بروین ئیللا خوا له وشوینه دا هه یه

بيماري - ام اس  MS علائم و راههاي درمان

 

)يا ام اس بيماري عصبي با علت ناشناخته است که سيستم اعصاب Multiple Sclerosis)   مالتيپل اسکلرو

  مرکزي يعني مغز ونخاع را درگير مي‌کند.متاسفانه دانشمندان هنوز نتوانسته‌اند به

 علت واقعي اين بيماري پي ببرند و ازسوي ديگر درمان قطعي نيز براي اين بيماري وجود ندارد. اين دوموضوع درحال حاضر باعث شده است تا اين بيماران با مشکلات عمده‌اي مواجه باشند، اما متخصصان معتقدند که افزايش آگاهي بيماران مبتلا به MS وبه کارگيري راههاي درست درمان مي‌تواند


تاحد قابل توجهي ازمشکلات پيش روي آنان کاسته وبهبود نسبي را براي اين بيماران ايجاد نمايد. بيماري ‌MSيا مالتيپل اسکلروز بيماري است که سيستم عصبي مرکزي CNS) را گرفتار مي‌کند و طي آن ميلين موجود برروي رشته‌هاي عصبي که نقش محافظتي دارند، ازبين مي‌رود ولذا هدايت جريان الکتريکي دچار اختلال شده وعلائم بيماري MS ظاهر مي‌شود. علت دقيق بيماري MS


هنوز شناخته نشده است و دانشمندان هنوزنمي‌دانند که چه عواملي باعث حمله سيستم ايمني به بافتهاي سيستم عصبي مي‌شود.وي علائمي ازقبيل ضعف، کرخ‌شدن يا بي‌حسي برخي از اعضاي بدن نظير دست وپا، خستگي، عدم تعادل، دوبيني، مشکلات روده‌اي، اختلال درحافظه، حساسيت به گرما، لرزش و... را از مشخصه‌هاي بيماري MS عنوان مي‌کند و مي‌گويد: به دليل آن که ابتلا به اين بيماري درافراد مختلف به گونه‌اي متفاوت ظاهر مي‌شود بنابراين علائم بيماري نيز درافراد متفاوت است.باوجود آن که گفته مي‌شود بيش از 80درصد بيماران مبتلا به MS خويشاوندان نزديک مبتلا به ‌MS ندارند بيماري ‌MS


يک بيماري ارثي نيست، اما چنانچه زمينه بيماري و استعداد خانوادگي نسبت به اين بيماري وجود داشته باشد، اين موضوع احتمال بروز بيماري در خويشاوندان نزديک را دوچندان مي‌کند. به گفته وي امروزه ثابت شده است که زنان بيش از مردان به بيماري MS مبتلا مي‌شوند.راههاي درمان اين بيماري هنوز درمان قطعي ندارد اما مي‌توان با درمان دارويي از شدت بيماري کاست. در واقع اين نوع درمان دراغلب موارد به منظور کاهش علائم ناشي ازبيماري MS


که گاه بسيار آزاردهنده هستند به کاربرده مي‌شود و متاسفانه به دليل آن که بيماري MS با علائم گوناگوني ظاهر مي‌شود و بيماران دچار اختلال بينايي، مشکلات عضلاني وحتي ناراحتي‌هايي نظير يبوست ومشکلات مثانه‌اي و روده‌اي مي‌شوند بنابراين براي ازبين بردن هريک ازاين علائم ويا کاهش شدت آنها بايد درمان دارويي خاصي را به کاربرد ولي آنچه دراين بين اهميت دارد اين است که هريک ازبيماران مبتلا به MS بايد درخصوص مصرف داروها حتما با پزشک خود مشورت کنند وبه هيچ عنوان به درمان دارويي سرخود روي نياورند


چراکه همان‌گونه که گفته شد اين بيماري به انواع گوناگون وبا علائم متفاوتي ظاهر مي‌شود که هريک درمان دارويي خاص خود را دارد وتنها پزشکان با کمک معاينات پزشکي مي‌توانند راه درمان را تشخيص بدهند.براساس آمار انجمن MS ايران ؛ 30هزاربيمار مبتلا به MS درکشور وجود دارد كه ازاين تعداد حدود 5هزار و500تن عضو انجمن MS هستند. بيماران مبتلا به MS اغلب جوان، باهوش واستعداد وتحصيل‌کرده هستند اما متاسفانه دربسياري ازموارد نيز فقر فيزيکي و فقر مالي به عنوان دومانع عمده، از حضور بيماران مبتلا به MSدر اجتماع وادامه تحصيل جلوگيري کرده است. بيماري MS نوعي بيماري درگيرکننده مغز ونخاع است که طي آن پوشش يا غلاف روي سلولهاي

عصبي به دلايل ناشناخته‌اي خورده مي‌شود ولذا عبور پيامهاي عصبي توام با اختلال و دست‌انداز است، ازاين جهت است که مشکلات خاصي دراندامهاي مختلف بدن ايجاد مي‌شود وبه عنوان عواملي بازدارنده مانع ازتحرک شخص شده و اجازه فعاليتهاي اجتماعي وتحصيل را به وي نمي‌دهد. وي با اشاره به سير صعودي بيماري MS در کشور تاکيد مي‌کند: درحال حاضر تنها درخواست بيماران و انجمن MS، پيوستن بيماران MSبه مجمع بيماران خاص است چرا که تنها دراين صورت مي‌توان ازبارمالي درمان بيماري کم کرد بيماران مبتلا به MSدرحال حاضر درماه حدود 150 هزارتومان براي تهيه دارو هزينه مي‌کنند واغلب بيماران نيز تحت پوشش بيمه‌اي قرار ندارند. بيماران مبتلا به MS ازنظر درمان دارويي به سه گروه تقسيم مي‌شوند يک گروه بيماراني هستند که بيماري آنها جزئي است

ونيازبه داروهاي علامتي ندارند وداروهاي سرپايي استفاده مي‌کنند اين گروه ماهانه 10الي 15هزارتومان هزينه دارو مي‌پردازند گروه دوم گروه حدوسط هستند که نياز شديدي به مصرف دارو دارند و پزشکان نيز تاکيد دارند که اين بيماران بدون هيچ وقفه‌اي بايد داروهاي خود را مصرف کنند به علاوه در شرايط نگهداري داروهاي اين گروه نيز اين‌گونه است که دارو حتما بايد در يخ حمل شده و دائما در يخچال نگهداري شود.گروه سوم نيز کساني هستند که به نوع پيشرفته بيماري دچار هستند و به طور

مطلق بستري مي‌شوند و هيچگونه درمان دارويي درمورد اين بيماران پاسخگو نيست وبدليل آنکه ازمعلوليت شديد وازپاافتادگي رنج مي‌برند بايد مکاني براي نگهداري ازاين افراد نظير آسايشگاه و... وجود داشته باشد درحالي که با اين وضعيت درماه بالغ بر 250هزارتومان هزينه صرف نگهداري ازآنها خواهد شد وتنها با کمک دولت وخيرين مي‌توان جهت بهبود نسبي اين افراد اقدام نموده و آنان را به جامعه بازگرداند.




تاریخچه دندانپزشکی

 

در زمان باستان، مایاها مردمانی با فرهنگ سطح بالا بودند که در گواتمالاو هندوراس فعلی می زیستند. آنهاکه از مردم بابل باستانی نیز قدیمی تر بودند، به دلایل مذهبی اقدام به قرار دادن اینله روی دندانها و یا سوراخ کردن صورت و گوش می نمودند. آنها در قرار دادن

اینله های سنگی زیبا روی حفرات تراش داده شده دندانهای قدامی بالا و پایین و گاهی دندانهای پرمولر، مهارت داشتند. بدون شک، این اینله ها روی دندانهای زنده قرار داده میشد و آنچنان دقیق این کار انجام می گرفته که حتی تا هزار سال بعد این اینله ها، در جای

خود باقی می ماندند. اینله هابا سمان های خاص به حفره چسبانده می شد که جنس عمده آنها با اسپکتروگرافی ، کلسیم ، فسفات تشخیص داده شده است.


ادامه نوشته

اختلف علماء التصوف في البيعة وأخذ العهد على الشيوخ ، وفي الجمع بين عدة طرق في وقت واحد على مذهبين :


1- المذهب الأول : البيعة وأخذ العهد على شيخٍ ليس لازماً في الشروع ولا يلزم القيام به وبشروطه وبلوازمه ، إنما هو من قبيل المستحب للتبرك وذلك كبركة المصافحة ولبس الخرقة الذي عمل به السلف وتسلسل إليهم وقد نصر هذا المذهب وأيَّده الحافظ الجلال السيوطي رحمه الله تعالى في الحاوي للفتاوى .

وبناءً عليه يجوز الجمع بين عدة طرق وأخذ العهد على أكثر من شيخ في وقت واحد للتبرك .

2- المذهب الثاني : اعتبار أخذ العهد لازماً ويلزم القيام به وبشروطه وبلوازمه .

وبنوا عليه عدم جواز الجمع بين عدة طرق ولو للتبرك .

وقالوا : ذلك غير جائز إلا للواصلين ، الذين يخدم أحدهم طريقته حتى يبلغ فيها مقام القدوة والإمامة ويرتقي إلى درجة من الإشراق والوصول والروحانية تتلاشى فيها الفوارق فيؤذن له روحياً بتلقي الطرق الأخرى تبركاً لإدراك مزيد من ألوان المواهب والعطايا وعلى أن تتوفر له أسباب القيام بواجب كل طريق وكل شيخ على حدة وهذا لا يكون إلا لأهل التمكين الذين لا يلهيهم واجب عن واجب ولا تتزاحم في قلوبهم ظواهر خصائص الأشباح ولا أذواق ميزات الطرق وعليه جمع الإمام الدردير رحمه الله تعالى بين الخلوتية والشاذلية والنقشبندية ، وجمع الإمام الشعراني رحمه الله تعالى بين ست وعشرين طريقة ، وجمع سيدي أحمد ابن إدريس رحمه الله تعالى بين نحو مائة طريقة ، وجمع الشيخ يوسف النبهاني رحمه الله تعالى بين طرق المشرقين في عصره .

وكذلك فعل كثير من الواصلين عند بلوغهم درجة الإرشاد والقاعدة أنَّ طريق الوصول واحدة وهي التي كتب للمريد فيها الفتوح ثم تكون بقية الطرق بعدها للبركة والسَّنَد ، ويلحق بهذا ما إذا أذن الشيخ السابق للمريد بتلقي طريقة أخرى غير طريقته أو كان الشيخ السابق قد توفي قبل أن يستكمل المريد التربية وقبل أن يصل إلى المعرفة والعبودية الكاملة ، كل هذا حين تكون الطرق شرعية والمرشد عالماً كاملاً ، أما إذا كانت الطريقة بدعية أو كان شيخها أو المجاز بها محترفاً أو جاهلاً أو متكهناً أو متبدعاً ونحو ذلك فقد وجب شريعة وطريقة أن يتخلص المريد من هذا الطريق تخلصه من المعصية وأن يضرب به عُرض الحائط إذ أنَّ الرضا بها يعتبر رضاً بما حرَّم الله تعالى ، والراضي بالمحرَّم إن استحله كفر .

أقول :

ومثل ذلك إذا منع الشيخ مريده من طلب العلم الشرعي ومن مجالسة العلماء وزيارتهم ، فإنه لا يُطاع في ذلك لأنه لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق .

فيتعين على كثير من أتباع الطرق الصوفية التي يقودها الجهلة من المشايخ أن يتبرؤا منها فراراً بدينهم وتوبة إلى ربهم وأن يهجروها وينكروها إيماناً واحتساباً ، وأن يبحثوا عن علماء الصوفية فيصحبوهم ويتأدبوا بآدابهم .

وصیت الشیخ رجب دیب المرشد فی طریقه النقشبندیه فی بلاد شام حفظه الله آمین

بسم الله الرحمن الرحيم

أيها المريد: أوصيك بصدق الطلب والإخلاص للمطلوب، وذلك يحتاج منك إلى التـشمير عن ساعد الجد، وبذل الجهد، وارتـقاء العزيمة وشحذ الهمة.

فإذا أردت أن تكون من الأشداء عزماً، الأوفياء عهداً ، الصادقين وعداً، فسبيل ذلك:

أن يكون ظاهرك موافقاً للكتاب والسنة وما أجمع عليه المسلمون، مع كمال الاستـقامة على العبادات، وأداء الطاعات، ودوام الأوراد، وكثرة الأذكار، وأن تكون على طهارة ما استطعت، وأن تحفظ للخلق حقوقهم، وأن تحب الخير لهم.

وأن يكون باطنك مؤمناً بالله وما أنزل على رسوله إيماناً تـتعهده في كل لحظة، وأن تـتحقق بمراقبة الله لك على كل نفس، وشهوده لك على كل عمل، وحضوره معك على كل حال.

وإياك وحب الظهور والغرور، وعليك أن تحب الله حباً يأخذ عليك مجامع قلبك، ويقيد جميع جوارحك، وعلامة الحب التزام الطاعة، ومن انتسب إلى الحب وهو في المعصية غارق فهو مُدَّعٍ.

وأوصيك أن تكون عفيف النفس خائفاً لمقام مولاك، مُطمئِناً قلبك بذكره، فإن الذكر صيقل النفوس، وجلاء القلوب، وعليك بمحاسبة نفسك وإدانتها والعمل لما بعد الموت.

أيها المريد: إياك أن تعتمد على الأحوال والأنوار -وإن كانت على الطاعات منشطات- ولو فُتح عليك فيض من الأسرار؛ فان الكُمَّل من الأبرار وأهل الارتـقاء من العارفين الكبار من يكون اعتمادهم في ظاهرهم وباطنهم على الشرع المطهر.

واعلم يقيناً أن كل حال أو نور أورثَ في النفس فتوراً عن الطاعة، أو ضعفاً في العبادة، أو إهمالاً في الخشية، أو شغلاً عن المراقبة، فإنما هو حال ونور شيطاني يجب على المريد أن يفر منه كما يفر من المعصية والكبيرة.

والحال الحقيقي والنور الكامل ما أورث تواضعاً في الخُلُق وذلاً للنفس بين يدي الله تعالى، واستصغاراً للهوى، ورؤية القلة في العبادات وإن كثرت، وارتـقاء الهمم في الأذكار والعبادات مع لذة القيام بالأسحار ووجود الطرب والهيام بالأوراد.

أيها المريد: إن أردت الوصول إلى مقامات الشهود فالزم الأصول التي منها فهم القرآن الكريم، وذكر الرحمن الرحيم، ومجالسة أهل العرفان، والتأدب مع روحانية سيد الأكوان في السر والإعلان.

أيها المريد: إنّ الحجاب الأوحد والباب الموصد دون قربك وصفاء قلبك هو النفس التي تزين البطالة بالراحة، والذكر بتوهم الحضور، والضعف عن العبادات بمقام الشهود، والشهوات بأنها لك مخلوقات، والغفلات على أنها مرفهات، والرياء بحضور المجالس على أنه إخلاص، وفتور الحب على أنه امتحان.

فأدِّبها بإذلالها فالذل باب عزتها، وعلِّمها كثرة التواضع فالتواضع باب رفعتها، واحذر كل الحذر منها، وحاسبْها على كل صغيرة وأدِّبْها على كل حقيرة، ولا تـتهاون في معاقبتها على كل خطرة، ولك في ذلك ميزانان:

الأول: حديث النبي صلى الله عليه وسلم: "البر ما اطمأنتْ إليه النفس والإثم ما حاك في الصدر وكرهتَ أن يطَّلع عليه الناس" (1).

والثاني: أنّ كل ما أرادته النفس بالميل للذّتِها والشغف فيه والتـشوف إليه يسبب الحجاب ويبعد عن الباب، ما لم تخلص فيه النية لرب الأرباب.

أيها المريد: إن أردت القرب القريب الذي تـنال به عطاء المجيب، فهو قيامك بالأسحار، وكثرة العمل بالأوراد والأذكار، ومجالسة الأبرار الأخيار، والاجتهاد بالإخلاص لله لإدراك السر والأسرار، فهي باب الإنابة ومحراب الولاية.

أيها المريد: لا تـنسَ أنّ الإرادة هي القصدُ الصادق لهدف المريد العاشق بالتوجه إلى ما أراد الله ورسوله، لا إلى ما تريد، وتحقيق ما طُلب منك لا تحقيق ما طَلَبْتَ، وتـنفيذ مراد الحبيب لا مراد القلب السليب. فصِدقُ الإرادة فناء إرادتك في مرادات الحبيب المصطفى، وإذابة مرادك في مراد طريقة أهل الوفا، ومن صدقتْ مع الله إرادتُه نال من الله مراداته.

أيها المريد: إياك أن يضعف مع الشيوخ رباط روحك، أو يصل الوهن إلى صلة حبك، فإن أرواح العارفين مُطْلَـقَة غير مقيَّدة بإذن رب العالمين، فهي مُمِدّة لأحبابها في الدنيا والبرزخ وإلى يوم الدين، لا يحجبها موت ولا يبعدها فقد الأجساد.

وعليك أن تبقى مرتبطاً بما تعلمتَ منهم من شرع، وما أخذتَ عنهم من أدب، وما سلكتَ معهم من خُلُق. واعلم أن ميزان ارتباطك يُـقـيّد بتـنفيذ أحكام الدين، وملازمة الطاعة لرب العالمين، وما سمعت وتسمع من خلق وأدب عن سيد المرسلين، وإياك أن تظن أنّ المودة انقطعت بالموت، وأنّ الصلة حجبت بالفقد، وأنّ الرباط انقطع بالفراق، فهذا ظن الذين خسروا.

فإنّ للشيوخ على مريديهم حقاً أكبر بعد انتـقالهم؛ من ملازمة تلاوة القرآن وهِبَـته لهم، وكثرة العبادات والفرائض وهِبَة مثل ثوابها لهم، وكثرة الصدقات من غير تبذير ولا إسراف على أرواحهم، والوفاء لأهلهم وملازمة محبة أحبابهم وتـقدير محبيهم، وطلب الدعاء ممن أخلص في مجالستهم، فالشيخ الحق، والصديق الصدق، من كان جسده مع الخلق وقلبه مع الحق، ومن كان جسده في الثرى وروحه في الثريا، وليس بشيخ من لم يعرف طرق السماوات أكثر من الأرض.

وأخيراً أيها المريد: كن مع الله في سرك وجهرك، ولازم على مراقبته في ليلك ونهارك، واشهد شهوده لك في بيتك وسوقك، واستـقم على شرعه في نطقك وخُلُقك، ودقق النظر في درهمك ودينارك، وتحقق في طعامك وشرابك أن يدخل فيه شبهة أو غير ذلك، واعمل بإخلاص النية والعمل مع شدّة الخوف والوجل والحذر من أن تُرَدّ ولا تُـقبَل.

کاکی من له وعليك أن تبقى مرتبطاً تائاخر باش بی خوینه ره وه جا ئه وسا ئه زانی که
رابیطه ی مورشید دوای فه وتیشی دروست و موفیده وه ئه فه رمیت ئه وانه ی وا ئه زانن

ئیرطیباتی به ینی موریدو مورشید ئه فه وتیت ئه وانه له زه ره ر که ره کانن

ژیاننامەی مامۆستا ملا عبدالكریمی مودەرریس


مامۆستا عبدالكریمی مودەریس(العلامە الملا عبدالكریم بیارە)

ژیاننامەی مامۆستا ملا عبدالكریمی مودەرریس مەلا عەبدولکەریمی مودەریس لە پیاوە مەزن و بلیمەتانەی کوردە، کە نووسەر و زانایەکی گەورەی سەدەی بیستەمە و زیاتر لە ٦٠ پەرتووکی زێدە بەنرخی ئایینی و وێژەیی و کۆمەڵایەتی بڵاو کردۆتەوە، ھەر ھەمووشیان دەچنە خانەی لێکۆڵینەوەی زانستی ھەمەلایەنی و خودایی و دونیاییەوە، کە بریتین لە تەفسیری قورئان بەشێوەیەکی ئێجگار فراوان و بەزمانی کوردی و عەرەبی، ھەروەھا ساغکردنەوە و شیکردنەوەی چەندین شاکاری شیعری مەزنی کلاسیکی کوردی، نموونەی مەولەوی، نالی،


مەحوی، فەقێ قادری ھەمەوەندی و چەند شاعیرێکی‌ دیکەش. ژیاننامە مەلا عەبدولکەریمی مودەریس لە بەھاری ساڵی ١٩٠١دا لە گوندی تەکیەی سەر بەشارۆچکەی خورماڵ‌ ھاتووەتە دنیاوە ‌و ناوی تەواویشی عەبدولکەریم محەمەد فەتاح‌ ە و سەرەتا خوێندنیشی بە قورئان و پەرتوکە ئایینییەکان دەستپێکردووە و ساڵی ١٩١٣ یش سەرەتاکانی نەح و سەرفی خوێندووە، لەسەرەتای ھەڵگیرسانی جەنگی یەکەمی جیھانیشدا لەمزگەوتی مەڵکەندی شاری سلێمانی نیشتەجێ بووەو دەستی بەخوێندنی پەرتووکی شەرحی جامی کردووە و دواتر چووەتە مزگەوتی مەلا محەمەد ئەمین بالیکەدەری و لە ساڵی ١٩٢٤ یشدا لە ئاھەنگێکی فراواندا لە شاری سلێمانی مۆڵەی مەلایەتی وەرگرتووە. کاروانی ژیانی مامۆستا عەبدولکەریمی مودەریس لەساڵی ١٩٦٠ لە مزگەوتی شێخ عەبدولقادری گەیلانی لە بەغدا بەناونیشانی ” مودەریس” دامەزراوە، زیاتر لە ٥٠ فەقێ لەسەردەستی مۆڵەتی زانستییان وەرگرتووە، ھەر لەو کاتەوە بەبێ‌ پشوودان خەریکی وانەوتنەوە بووە لە زانستە شەرعی و وێژەی و عەرەبییەکاندا. مەلا عەبدولکەریمی مودەریس چەندین پەرتووک و بەرھەمی وەک نووسینەوەی ژیان و بەسەرھات و شیعری چەندین شاعیری وەک مەولانا خالید و “شێخ عوسمان و سەراجەدین”ی بڵاوکردووتەوە، ھەروەھا چەندین شیعریشی لەژێر نازناوی ” نامی” دا بڵاوکردۆ‌تەوە، ھەروەھا ڕۆڵێکی گرنگی


ھەبووە لە بەکوردی کردنی فیقھی ئیسلامی و تەفیسری قورئانی پیرۆز و تەجویدەکەیدا. نموونەی ژمارەیەک لە پەرتووکە بەنرخەکانی مامۆستاش بەزمانی کوردی ئەمانەن: یادی مەردان لە دووبەرگدا، بنەماڵەی زانیاران، ژمارەیەک پەرتووک لە بارەی شەریعەت و ئیسلامەوە، کۆمەڵە شیعری فەقێ قادری ھەمەوەند، تەفسیری نامی حەوت بەرگ، مەکتوباتی کاک ئەحمەدی شێخ چوار بەرگ، عەقیدەی مەرزیەی مەولەوی، دیوانی نالی، دیوانی مەولەوی، دیوانی مەحوی و چەندین پەرتووکی دیکەشی‌ بەزمانی کوردی و عەرەبی و فارسی نووسیوە و بڵاوی کردۆتەوە. خەمڵاندن مامۆستا مەلا عەبدولکەریمی مودەریس، لەبەر ئەوەی لەسەر ئاستی عێراقیشدا بە زانایەکی گەورە ناسرابووە و خاوەنی‌ توانای‌ فتوای ئایینی بووە، بۆیە چەندین ساڵ‌ پۆستی سەرۆکایەتی “رابطة علما‌و العراق” ی بەدەستەوە گرتبوو، لەوەش گرنگتر لەم ساڵانەی دوایی ٣ ھەزار زانای ئایینی سوننی ڕێڕە و کە لە


ھەموو پارێزگا‌کانی عێراق ھاتبوون و لە بەغدا کۆبوونەوە، بەبێ بەشداریکردن و ئاگاداری خۆی جەنابی مەلا عەبدولکەریمی مود‌ەریس بە سەرۆکی (الامانە العلیا للافتا‌و و التدریس و البحوپ و التصوف) ھەڵبژێردرا، بەڵام لەبەر ئەوەی باری تەندروستی نالەباربووە ئەو پۆستەی‌ ڕەتیکردبۆوە. و‌ڕای ئەوەی ماوەیەک ئەندامی کارای کۆڕی زانیاری عێراق – د‌ەستەی کورد – بووە ، ھەروەھا باو‌ەڕپێکراوی کۆڕی زانیاری وڵاتی ئوردونیش بوو. مەلا عەبدولکەریمی مودەریس لەتەمەنی ١٠٤ ساڵیداو لە کاژمێر ١٢ی شەوی ٢٩ لەسەر ٢٠٠٥/٠٥/٣٠ لە شاری بەغدا کۆچی داویی


کرد. هەندێک لەبەرهەمەکانی ١. باخچەی گوڵان ٢. بارانی ڕەحمەت ٣. بەهارو گوڵزار ٤. بنەماڵەی زانیاران ٥. بهارستان مولانا جامى ٦. تەصریفی زنجانی ٧. تەفسیری نامی (لە چەند بەرگێکدا) ٨. پەناو سکاڵا ٩. حەج نامە ١٠. خوڵاصەی تەفسیری نامی ١١. دانشمندان كرد – در خدمت علم ودين (فارسی) ١٢. دوو رستەی مرواری ١٣. دیوانی فەقێ قادری هەماوەند ١٤. دیوانی مەحوی ١٥. ديوانی مەولەوی ١٦. ديوانی نالی ١٧. ڕۆژگاری ژیانم ١٨. ڕۆژگای بەهەشت ١٩. ڕێگای پێغەمبەر ٢٠. سەرچاوەی ئايين ٢١. سۆسەنی کۆسار ٢٢. شەریعەتی ئيسلام – لە ٤ بەرگدا ٢٣. شەمامەی بۆندار ٢٤. شەوچرا ٢٥. شمشێر کاری ٢٦. عەقیدەی مرضية ٢٧. فوائد الفوائح ٢٨. كەراماتی حضرة ضياء الدين “قدس سره” ٢٩. لەپەنای پێغەمبەر ٣٠. لیمۆی مەزەدار ٣١. مەولودنامە و میعراجنامە ٣٢. نوسراوەکانی كاك احمدی شيخ ٣٣. مناجات (پاڕانەوەکان) ٣٤. نامەی بەختیار ٣٥. نامەی پیرۆز ٣٦. نامەی هۆشيار ٣٧. نامەی بۆدار ٣٨. نوورى ئيسلام ٣٩. نووری قورئان ٤٠. هۆنراوە لەپەنای پێغەمبەر و یاوەرانیدا ٤١. وەفات نامە ٤٢. وەنەوەشەی نازدار ٤٣. وتارى ئايينى ٤٤. يادی مەردان (دوو بەرگ) ٤٥. ئەساسی سەعادەت(بناغەی بەختەوەری) ٤٦. ئيمان وئيسلام هەزار هەزار درود لەگیانی پاكی تاجی سەری مەلاكانی كوردستان و مفتی عێراق ماموستا ملا عبدالكریمی مدرس ، زانای ربانی و موجاهید ، كه شافعی ،اشعری،صوفی،بوو . هو العلاَّمة الشيخ عبد الكريم بن محمد بن فاتح بن سليمان بن مصطفى بن محمد المدرس المشهور بالشيخ عبد الكريم بيارة. ولادته: ولد في شهر ربيع الأول من سنة الف وثلاثمائة وثلاث وعشرون هجرية، في قرية (تكية) في شمال العراق. مسيرته العلمية: بدأ دراسته عندما بلغ سن التمييز فختم القران الكريم وبعض الكتب الدينية الصغيرة. تجول في المدارس ووقع تحت رعاية أحد العلماء فقرأ عنده المقدمات في النحو والصرف. دخل مدرسة (خانقاه دورود) في إدارة حضرة الشيخ علاء الدين بن الشيخ عمر ضياء الدين بن الشيخ عثمان سراج الدين، ودرس النحو والمنطق وآداب البحث والفقه والفلك. من اساتذته كذلك العالم الملا محمود بالك. أقام في خانقاه حضرة مولانا خالد حيث درس على يد العلاَّمة الشيخ عمر القره داغي علوم البرهان والتشريح والحساب والحكمة والاسطرلاب والبلاغة والفقه. حصل على الإجازة من العلمية من العلاَّمة


الشيخ عمر القره داغي وذلك في محفل كبير حضره كبار العلماء سنة 1344هـ. إستلم التدريس في بيارة للأعوام 1347هـ - 1371هـ حيث خَرَّج في هذه الفترة مايقارب خمسة وأربعين طالباً. في سنة 1373هـ تعين مدرسا في مسجد الحاج حان في محلة ملكندي، وبعدها إنتقل إلى كركوك حيث بقي في تكية جميل الطالبان. إنتقل إلى بغداد في سنة 1379هـ حيث بقي إماما في الجامع الأحمدي ثم تعين مدرسا في جامع حضرة الشيخ علي. إجتمع عليه كثير من الطلاب من بلاد كثيرة من جاوة وتركيا والمغرب والجزائر ومن العراق عربها وأكرادها.

إستمر في التدريس حتى بعد تقاعده في سنة 1393هـ. تكفله السادة النقباء الشرفاء أولاد سيدنا الشيخ عبد القادر الكيلاني بالبقاء في الحضرة القادرية لإفتاء المسلمين في الأحكام الشرعية وإستمر في إلقاء الدروس على الطلاب. وفاته: إنتقل الى دار البقاء رحمه الله في يوم الاثنين السابع والعشرين من شهر رجب لعام الف واربعمائة وستة وعشرين للهجرة المصادف التاسع والعشرون من شهر آب لعام الفين وخمسة ميلادية.‬

پوكي استخوان  

توده استخواني هر فرد معمولا در 30 تا 35 سالگي به بيشترين ميزان خود مي‌رسد. پس از اين سن، كاهش توده استخوان به صورت يك روند طبيعي پيري آغاز مي‌شود. پوكي استخوان وقتي بروز مي‌كند كه كاهش توده استخوان بيش از حد سريع باشد. پوكي استخوان موجب درد، رنج و مشكلات ديگري مي‌شود كه عبارتند از: - شكستگي استخوان كه بسياري از آنها به بستري شدن مي‌انجامد. - ناتواني و وابستگي به ديگران - مرگ به علت ناتواني در بهبودي از آسيب‌هاي وارده ممكن است دچار پوكي استخوان شويد، بدون آنكه از بيماري خود اطلاع داشته باشيد به همين دليل است كه پوكي


استخوان «بيماري بي‌سر و صدا » ناميده مي‌شود. در مراحل اوليه بروز پوكي استخوان،‌ علايم به ندرت ظاهر مي‌شود، كه اين امر تشخيص بيماري را دشوار مي‌كند. پوكي استخوان در مراحل بعدي موجب بروز مشكلات ذيل مي‌شود. - شكستگي مفاصل‌ ران، كمر و ستون مهره‌ها كه غالبا اين اولين علامت است. - كمردرد شديدي در يك نقطه خاص كه نشانه يك شكستگي مي‌باشد. - قوز كردن پشت كه موجب انحناي پشت يا قوز درآوردن مي‌شود. - كوتاه شدن قد پوكي استخوان در طي سالهاي متمادي ايجاد مي‌شود. اگر از علايم هشداردهنده فوق در شما بروز نكرده باشد، ممكن است مبتلا به پوكي

استخوان شده باشيد. گرچه پوكي استخوان را نمي‌توان به طور قطعي درمان كرد، ولي درمان نسبي آن امكانپذيرست. عوامل مستعد كننده پوكي استخوان كدامند؟ عوامل مستعد كننده‌اي كه قابل كنترل نيستند. جنسيت: خانمها بسيار بيشتر از آقايان دچار پوكي استخوان مي‌شوند. سن: با افزايش سن احتمال بروز پوكي استخوان بيشتر مي‌شود. شروع يائسگي: استروژن هورمون زنانه‌اي كه از كاهش


توده استخوان جلوگيري مي‌كند. توليد استروژن در تخمدانها بعد از يائسگي متوقف مي‌شود، ‌در نتيجه از دست رفتن توده استخوان تسريع مي‌شود. زناني كه يائسگي زودرس دارند (قبل از 45 سالگي)، مانند بانواني كه تخمدانهاي آنها با جراحي از بدن خارج شده است، بيشتر در معرض ابتلاء به پوكي استخوان هستند. سابقه خانوادگي: وراثت بر ميزان استخوانهاي شما و سرعت از دست رفتن آنها تاثير دارند. استخوانه

هل تمكن رؤية النبي صلى الله عليه وآله وسلم يقظة ؟ابن حجر الهيتمي  / الفتاوى الحديثية


أنكر ذلك جماعة وجوزه آخرون وهو الحق ، فقد أخبر بذلك من لا يتهم من الصالحين ، بل استدل بحديث البخاري ( من رآني في المنام فسيراني في اليقظة ) أي بعيني رأسه ، وقيل بعين قلبه . واحتمال إرادة القيامة بعيد من لفظ اليقظة على أنه لا فائدة في التقييد حينئذ ، لأن أمته كلهم يرونه يوم القيامة من رآه في المنام ومن لم يره في المنام . وفي شرح ابن أبي جمرة للأحاديث التي انتقاها من البخاري ترجيح بقاء الحديث على عمومه في حياته ومماته لمن له أهلية الاتباع للسنة ولغيره . قال : ومن يدعي الخصوص بغير تخصيص منه صلى الله عليه


وآله وسلم فقد تعسف ثم ألزم منكر ذلك بأنه غير مصدق بقول الصادق وبأنه جاهل بقدرة القادر وبأنه منكر لكرامات الأولياء مع ثبوتها بدلائل السنة الواضحة ، ومراده بعموم ذلك وقوع رؤية اليقظة الموعود بها لمن رآه في النوم ولو مرة واحدة تحقيقا لوعده الشريف الذي لا يخلف ، وأكثر ما يقع ذلك للعامة قبل الموت عند الاحتضار فلا تخرج روحه من جسده حتى يراه وفاء بوعده ، واما غيرهم فيحصل لهم ذلك قبل ذلك بقلة أو بكثرة بحسب تأهلهم وتعلقهم واتباعهم للسنة إذ الإخلال بها مانع كبير ، وفي صحيح مسلم عن عمران بن حصين رضي الله عنه ، أن الملائكة كانت تسلم عليه إكراما له لصبره على ألم البواسير ، فلما كواها انقطع سلام الملائكة عنه ، فلما ترك الكي أي برئ كما في رواية صحيحة عاد سلامهم عليه لكون الكي خلاف السنة منع تسليمهم عليه مع شدة الضرورة إليه لأنه يقدح في التوكل والتسليم والصبر . وفي رواية البيهقي ( كانت الملائكة تصافحه فلما كوى تنحت عنه ) . وفي كتاب "المنقذ من الضلال" لحجة الإسلام الغزالي بعد مدح الصوفية وبيان أنهم خير الخلق


حتى إنهم وهم في يقظتهم يشاهدون الملائكة وأرواح الأنبياء ويسمعون منهم أصوات ويقتبسون منهم فوائد ، ثم يترقى الحال من مشادة الصور والأمثال إلى درجات يضيق عنها نطاق الناطق . وقال تلميذه أبوبكر بن العربي المالكي : ورؤية الأنبياء والملائكة وسماع كلامهم ممكن للمؤمن كرامة وللكافر عقوبة . وفي "المدخل" لابن الحاج المالكي رؤيته صلى الله عليه وآله وسلم في اليقظة باب ضيق ، وقل من يقع له ذلك إلا من كان على صفة عزيز وجودها في هذا الزمان بل عدمت غالبا ، مع أننا لا ننكر من يقع له هذا من الأكابر الذين حفظهم الله تعالى في ظواهرهم وبواطنهم . قال : وقد أنكر بعض علماء الظاهر ذلك محتجا بأن العين الفانية لا ترى العين الباقية وهو


صلى الله عليه وآله وسلم في دار البقاء والرائي في دار الفناء . ورد بأن المؤمن إذا مات يرى الله وهو لا يموت والواحد منهم يموت في كل يوم سبعين مرة ، وأشار البيهقي إلى رده بان نبينا صلى الله عليه وآله وسلم رأى جماعة من النبياء ليلة المعراج . وقال البارزي : وقد سمع من جماعة من الأولياء في زماننا وقبله أنهم رأوا النبي صلى الله عليه وآله وسلم يقظة حيا بعد وفاته .

- إلى أن قال -

ثم رأيت ابن العربي صرح بما ذكرناه من أنه لا يمتنع رؤية ذات النبي صلى الله عليه وآله وسلم بروحه وجسده لأنه وسائر الأنبياء أحياء ردت إليهم أرواحهم بعد ما قبضوا واذن لهم في الخروج من قبورهم والتصرف في الملكوت العلوي والسفلي

- إلى أن قال -

ولا يلزم من ذلك أن الرائي صحابي لأن شرط الصحبة الرؤية في عالم الملك وهذه رؤية وهو في عالم الملكوت ، وهي لا تفيد صحبة وإلا لثبتت لجميع أمته لأنهم عرضوا عليه في ذلك العالم فرآهم ورأوه كما جاءت به الأحاديث

سندرم قبل از قاعدگي{ PMS}

 

مخفف                               PMS )چيست و چه کساني به آن مبتلا مي شوند ؟PMS (

premenstrual Syndrom

يا سندرم قبل از قاعدگي ( عادت ماهانه ) مي باشد . به نحوي که شخص مبتلا به انواع وسيعي از علائم را که ظاهراً مرتبط با هم نيستند احساس کند . به همين دليل تشخيص آن مشکل است . عليرغم وجود علائم بسيار ، هر خانم مبتلا به PMS معمولاً علائمي خاص خود به صورت دوره اي دارد . محققين اظهار مي کنند که ۴۰ درصد زنان در سن باروري به PMS مبتلا مي شوند . در مورد بسياري PMS دليل مشخصي ندارد اما ممکن است پس از تولد فرزند ، بستن لوله هاي رحم ، برداشتن رحم ، شروع و يا قطع مصرف قرصهاي ضدبارداري يا درپي يک استرس به عنوان شوکي براي سيستم غدد درون ريز ظاهر شود . PMS

ارثي است . ممکن است با بالا رفتن سن شدت آن بيشتر شود . از آنجا که در اين دوران بانوان به درک و همدلي همسران و اطرافيان نياز دارند و اين نياز مي تواند در روابط بين فردي و شغلي افراد تأثير گذار باشد ، از اين رو پرداختن به اين موضوع از اهميت ويژه اي برخوردار است . علائم PMS کدامند ؟ علائم از خانمي به خانم ديگر متفاوت است و به صورتهاي مختلف ظاهر مي شود . از خفيف به متوسط و تا حد ناتواني گسترش مي يابند . از مهمترين علائم مرتبط به PMS مي توان به موارد زير اشاره نمود : افسردگي ، کسالت ، خستگي ، زودرنجي ، عصبانيت ناگهاني و احساس خارج از کنترل بودن ، علائم ديگر شامل ميگرن يا انواع سردرد ، مشکلات سينوسي ، ورم ، آکنه ، احساس اجبار براي غذاخوردن ، ويار به خوردن شيريني يا غذاهاي پرنمک و شور ، درد مفاصل ، احساس بي عرضگي ، کمردرد ، مشکلات چشمي ، افزايش وزن ، اختلالات روده اي و غش . به علاوه فکر يا اقدام به خودکشي ، ضعف تمرکز ، بدگماني ، گريه و خشونت را نيز مي توان به اين

علائم اضافه نمود .با لحاظ نمودن گزارش هاي خانمها از وضعيت منحصر به فرد خود بیش از ۱۰۰ نشانه PMS مشاهده شده است . کليد تشخيص PMS مشاهده تعدادي از علائم مشخص فوق نمي باشد ، بلکه ظاهر شدن ادواري علائم بطور ماهانه ملاک تشخيص PMS مي باشد . بهر حال تحقيقات انجام شده علائم گسترده سندرم قبل از قاعدگيPMSرا شناسايي نموده است . اين نشانه ها در طبقه بنديهاي زير مشاهده شده اند : سيستم عصبي : سردرد ، ميگرن ، صرع ، سرگيجه ، غش ارتوپدي : کمردرد ، دردمفاصل ، خشکي مفاصل . عضلاني : کشيدگي عضلات ، ورم ، درد شکمي ، گرفتگي عضلات ( گرفتگي ماهيچه پا ) روانشناختي : بي حوصلگي ، گريه ، تنش ، احساس نااميدي ، وحشت ، خستگي ، پرخاشگري ، عصبانيت ، کسلي و بيحالي ، افسردگي ، اقدام به خودکشي ، سوءرفتار با فرزند ، خودزني ، اعتياد و يا سوء مصرف مواد . بينايي : ورم ملتحمه ، آب ريزش چشم ، سياهي دور چشم ، تاري ديد . شنوايي : گرفتگي صدا ، ( بيماريهاي گوش و بيني و حلق ) خارش گلو ،‌التهاب لوزه . دستگاه ادرار : التهاب مجاري ادرار ، التهاب مثانه

ادامه نوشته

بيماري مقاربتي سيفليس

  سيفليس يك عفونت باكتريايي است كه عمدتا جزو بيماريهايي كه از طريق جنسي منتقل مي‌شوند به حساب مي‌آيد. هر فردي كه تماس جنسي داشته باشد مستعد ابتلا به عفونت سيفليس است. اگر چه احتمال بروز آن در قشر جوان و در فاصله سني 15 تا 30 سال به نسبت بيشتر است. همچنين، اين بيماري در مناطق شهري رايج‌تر از مناطق روستايي است. سيفليس به استثناي نوع مادرزادي كه از مادر به جنين منتقل مي‌شود از راه تماس جنسي با يك فرد مبتلا منتقل مي‌گردد.


علائم اين بيماري در 4 مرحله بروز مي‌كند مرحله اول بدون درد بوده و معمولا 10 روز تا 3 ماه پس از تماس اوليه بروز مي‌كند در اين مرحله هيچ علايم ديگري مشاهده نمي‌شود.البته در گاهي موارد مرحله اول با تورم غدد همراه است كه ظرف يك هفته بروز مي‌كند و ممكن است يك تا 5 هفته ادامه پيدا كند و پس از آن بدون نياز به هيچ اقدام درماني برطرف مي‌شود. تقريبا 3 تا 6 هفته پس از اين مرحله فرد وارد مرحله دوم بيماري مي‌شود. متداولترين و شايع‌ترين علامت اين دوره بروز بثورات جلدي

است كه ممكن است در هر نقطه از بدن از جمله بازوها، پاها، كف دست و كف پا و تن ايجاد شود. ساير علائم نيز مانند خستگي، تب، گلودرد، سردرد، بي اشتهايي، ريزش مو، گرفتگي صدا، تورم غدد است. اين علائم 2 تا 6 هفته ادامه يافته و به تدريج حتي در صورت عدم وجود درمان مناسب از بين مي‌روند اما ممكن است ظرف يك يا 2 سال آينده دوباره بروز كند. مرحله سوم كه سيفليس مزمن نام دارد (بيماري پس از يك دوره 4 ساله ممكن است به بروز بيماري در پوست، استخوان‌ها، سيستم اعصاب مركزي و قلب منجر شود).سيفيليس مزمن مي‌تواند منجر به بيماري روحي، كوري و آسيب شديد قلب و سرخرگ آئورت و در نهايت مرگ فرد شود. مرحله چهارم كه اغلب در نتيجه عدم درمان بيماري در مراحل ابتدايي بروز مي‌كند سيفليس عصبي يا همان عفونت سيستم عصبي است. اين مرحله ممكن است بدون علامت باشد يا با سردردهاي خفيف و يا پيامدهاي شديدتر مانند سكته مغزي همراه باشد. درمان اين مرحله به اندازه درمان بيماري ايدز مشكل و پيچيده مي‌شود. در كل علائم بيماري بين 10 تا 90 روز پس از اين كه فرد به باكتري آلوده شود بروز مي‌كند اما معمولا بين 3 تا 4 هفته است. علائم ابتدايي اغلب جدي گرفته نمي‌شوند و فرد مبتلا نيز درصدد درمانهاي پزشكي بر نمي‌آيد. خود بيمار مي‌تواند براي يك دوره 2 سال يا احتمالا بيشتر ناقل بيماري باشد. ميزان

انتقال‌پذيري بيماري بستگي به ميزان گسترش زخم‌هاي عفوني در فرد دارد كه ممكن است مرئي يا نامرئي باشند. هيچ سيستم ايمني طبيعي در بدن براي مقابله با اين بيماري وجود ندارد و ابتلا به آن درگذشته نمي‌تواند در بدن فرد مصونيت ايجاد كند. اين بيماري اغلب به كمك پني‌سيلين يا تتراسيكلين درمان مي‌شود. ميزان درمان بستگي به مرحله‌اي است كه بيمار در آن مرحله قرار دارد در زنان باردار كه سابقه واكنش‌هاي آلرژيك به پني‌سيلين دارند بايد از روش كاهش حساسيت استفاده شود. همچنين نوزادي كه با ابتلا به اين بيماري متولد شود بايد روزانه به مدت 10 روز تحت درمان با پني‌سيلين قرار گيرد. اگر اين بيماري درمان نشود به تخريب بافت‌هاي نرم، استخوانها، مشكلات قلبي، نابينايي و ساير مشكلات منجر خواهد شد. از همه مهمتر اين كه زني كه به اين بيماري مبتلاست و درمان نشده مي‌تواند بيماري را به جنين خود منتقل كند كه اين امر مي‌تواند موجب مرگ و يا معلول شدن نوزاد گردد. از اينرو پزشكان و بيمارستانها بايد براي زنان باردار از تست‌هاي سيفليس استفاده كنند.از چندين روش مي‌توان مانع از گسترش اين بيماري شد:استفاده از وسايل بهداشتي مناسب در هنگام تماس جنسي مانند كاندوم، خودداري از برقراري از تماس جنسي در هنگام ابتلا به اين عفونت و مراجعه به پزشك متخصص، آگاه كردن فوري شريك جنسي از بيماري خود و تست

سيفليس براي مادران باردار از مهمترين اين راهها به حساب مي‌آيند. بايد توجه داشت كه كاندوم مي‌تواند مانع از انتقال عفونت از زخم‌هاي اين بيماري در مراحل اوليه شود اما در صورتي كه زخم‌ها در محل‌هايي بيرون از قسمت‌هاي پوشيده شده با كاندوم باشد احتمال انتقال بيماري وجود

به خیل کییه؟

قالت السيدة عائشة رضي الله عنها :

كنت في حجرتي أخيط ثوباً لي فانكفأ المصباح وأظلمت الحجرة وسقط المخيط أي الإبرة

فبينما كنت في حيرتي أتحسس مخيطي إذ أطل علي رسول الله صلى الله عليه وآله

وسلم بوجهه من باب الحجرة .. رفع الشملة وأطل بوجهه

.. قالت: فوالله الذي لا إله إلا هو، لقد أضائت أرجاء الحجرة من نور وجهه .. حتى لقد التقطت المخيط من نور طلعته .. ثم التفتُ إليه فقلت: بأبي أنت يا رسول الله .. ما أضوأ وجهك!

فقال: "يا عائشة الويل لمن لا يراني يوم القيامة"، قالت: ومن ذا الذي لا يراك يوم القيامة يا رسول الله؟ قال: "الويل لمن لا يراني يوم القيامة"، قالت: ومن ذا الذي لا يراك يوم القيامة يا رسول الله؟ قال: من ذكرت عنده فلم يصل عليّ "رواه الترمذي في (الحديث: 3546) - الإمام أحمد في الحديث: 1/201.

 

فه‌ضل وگه‌وره‌ى صه‌لاواتدان

بسم الله‌الرحمن الرحيم الحمدلله‌رب العالمين والصلاه‌والسلام على سيدنامحمدوعلى آله‌وصحبه‌ أجمعين.

دۆستان وخۆشه‌ويستان ئه‌مه‌چه‌ندفه‌رموده‌يه‌كه‌ باس له‌گه‌وره‌ى وخيروبيرى صه‌لاواتدان ده‌كات بلاوم كردۆته‌وه‌ به‌هيواى دوعاخيرى جه‌نابتان

 

قال رسول الله صل الله عليه وآله و سلم: 'من صل علي في يوم ألف صلاة لم يمت حتى يبشر بالجنة'

حزرتی پێغه‌مبه‌ر صل الله عليه وآله و سلم ده‌فه‌رمويت:هه‌ركه‌س له‌رۆژيكداهه‌زارصه‌لاوات له‌سه‌رمن ليبدات نامريت تاموژده‌ى به‌هه‌شت وه‌رنه‌گريت

و قال صل الله عليه وآله وسلم: 'من صل علي في يوم مائة مرة قضى الله له مائة حاجة: سبعين منها لآخرته و ثلاثين منها لدنياه'.

حزرتی پێغه‌مبه‌ر صل الله عليه وآله و سلم ده‌فه‌رمويت:هه‌ركه‌س له‌رۆژيكداسه‌دجارصه‌لاوات له‌سه‌رمن ليبدات،خواى گه‌وره‌سه‌دپيويستاتى بۆجێ به‌جێ ده‌كات ،حه‌فتايان له‌رۆژى دوايدا وه‌سيدانه‌شيان له‌دونيادا

 

و قال صلى الله عليه وآله وسلم: 'من صل على حين يصبح عشرا وحين يمسى عشرا أدركته شفاعتي يوم القيامة'.

حزرتی پێغه‌مبه‌ر صل الله عليه وآله و سلم ده‌فه‌رمويت:هه‌ركه‌س له‌به‌يانيدا ده‌جارصه‌لاوات له‌سه‌رمن ليبدات،وه‌ئيوارانيش ده‌جارى ترصه‌لاواتم لى بدات ئه‌وه‌شه‌فاعه‌تى منى ده‌گاتى. 

و قال صلى الله عليه وآله وسلم: 'من صل علي واحدة صلى الله عليه عشر صلوات وحط عنه عشر خطيئات ورفع له عشر درجات'.

حزرتی پێغه‌مبه‌ر صل الله عليه وآله و سلم ده‌فه‌رمويت:هه‌ركه‌س يه‌ك جارصه‌لاوات له‌سه‌رمن ليبدات،خواده‌صه‌لاواتى لى ده‌دات،وه‌ده‌گوناهى ده‌سريته‌وه‌،وه‌ده‌ده‌ره‌جه‌به‌رزى ده‌كاته‌وه‌.

 

و قال صل الله عليه وآله وسلم: 'ما من أحد يسلم علي إلا رد الله علي روحي حتى أرد عليه السلام'

حزرتی پێغه‌مبه‌ر صل الله عليه وآله و سلم ده‌فه‌رمويت:هه‌ركه‌س سه‌لامم لى بكات خوارۆح ده‌كاته‌وه‌به‌برمدامنيش وه‌لامى سه‌لامه‌كه‌ى ده‌ده‌مه‌وه‌.

و قال صل الله عليه وآله و سلم: 'إن أولى الناس بي يوم القيامة أكثرهم علي صلاة'

حزرتی پێغه‌مبه‌ر صل الله عليه وآله و سلم ده‌فه‌رمويت:نزيك ترين كه‌س له‌منه‌وه‌له‌رۆژى قيامه‌تدا ئه‌وكه‌سه‌يه‌زۆرصه‌لاواتم لى بدات.

  

ئه‌م وشه‌جوانانه‌زۆربلينه‌وه‌ ره‌حمه‌تى خواتان لى بيت

اللهم صل على سيدناوعظيمنا محمد وعلى آل سيدناوعظيمنا محمد كما صليت على سيدناوعظيمنا إبراهيم وعلى آل سيدناوعظيمنا إبراهيم إنك حميد مجيد

اللهم بارك على سيدناوعظيمنا محمد وعلى آل سيدناوعظيمنا محمد كما باركت على سيدناوعظيمنا إبراهيم وعلى آل سيدناوعظيمنا إبراهيم انك حميد مجيد

زوور سپاس بو برای به ریزم دانیال پیر خضری

فه‌زڵی صلاوات دان له‌سه‌ر پێغه‌مبه‌ر -صل الله عليه وسلم-

خوای گه‌وره‌ ده‌فه‌رموێت: إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً الأحزاب-56

واته‌: خوای گه‌وره‌و مه‌لائیکه‌ته‌کانی درود و سڵاوات ده‌ده‌ن له‌سه‌ر پێغه‌مبه‌ر (صل الله عليه وسلم) ، سا ئه‌ی ئیمانداران ئێوه‌ش صڵاواتی له‌سه‌ر بده‌ن و سه‌لامی لێبکه‌ن به‌ سه‌لام کردن.

پێغه‌مبه‌ر (صل الله عليه وسلم) ده‌فه‌ر موێت: (البخيل من ذکرت عنده فلم يصل علي ) واته‌: به‌خیل ئه‌و که‌سه‌یه‌ که ‌له‌لایدا ناوم دێنن و صڵاواتم له‌سه‌ر نادات.

وه‌ده‌فه‌رموێت: ( لا تجعلوا قبري عيدا و صلوا علی فإن صلاتکم تبلغني حيث کنتم ) واته‌ : دوای خۆم گوڕه‌که‌م مه‌که‌ن به‌ئاهه‌نگ و جه‌ژن و صڵاواتم له‌سه‌ر بده‌ن، چوونکه‌ صڵاواته‌کانتانم پێ ده‌گات له‌هه‌ر شوێنێک بن.

خۆشه‌ویستی خوا ده‌فه‌رموێت: (من صل علي صلاة صلی الله عليه‌ بها عشرا) واته‌ : هه‌ر که‌سێک یه‌ک صڵاواتم له‌سه‌ر بدات خوای گه‌روه‌ به‌هۆیه‌وه‌ ده صڵاواتی له ‌سه‌ر ده‌دات.

وه‌ ده‌فه‌رموێت : (إن لله ملائکة سياحين في الارض يبلغوني من أمتي السلام) واته‌ : خوای گه‌وره‌ چه‌ند مه‌لائیکه‌تێکی گه‌ڕۆکی هه‌یه‌ له‌زه‌ویدا که‌ صڵاوی ئوممه‌ته‌که‌مم پێده‌گه‌یه‌نن که‌ لێم ده‌کدن.

وه‌ده‌فه‌رموێت : (ما من أحد يسلم على إلا رد الله علي روحي حتى أرد عليه‌ السلام) واته‌ : هیچ که‌سێک نییه‌ که‌ صڵاوم لێ بکات ئیلا خوای گه‌وره‌ ڕۆحه‌که‌م بۆ ده‌گێڕێته‌وه‌ هه‌تا وه‌ڵامی صڵاوه‌که‌ی ده‌ده‌مه‌وه‌ .


ادامه نوشته

سەلاوات لێدان له‌كاتی ته‌وقه‌ كردندا

(إبن حجرالهیتمی) ئەفەرموێ‌: لە حەدیسێكدا هاتوە: [ ما مِنْ مُسْلِمَیْنِ ێلْتَقِیانِ فَێتَصافَحانِ ۆیُصَلِّیانِ عَلی النَّبِیِّ إلاّ ڵمْ ێتَفَرّقا حَتّی یُغْفَر ڵهُما ذنُوبُهُما...] أخرجه الحسن بن سفیان و...ابویعلی وابن حبان فی الضعفا‌و، وابن بشكوال، واتە: هەردوو موسوڵمانێك: كە دەگە نە یە كتری، تۆقە بكە ن‌و سەلاوات لە سەر پێغە مبە ر لێ‌بدەن، لێك جیانابنە وە تا

لە گوناهەكانیان دەبوردرێ‌. بڕوانە (الفتاوی الفقهیە) ل(187) ب(1   

له زه حمه ته کانی برای خوشه ویستم کاک دانیا ل هه له بجه یی


هفت راه کاشتن بذرآرامش وسعادت

قانون 1بیائید ذهنمان را سرشار ازفکرآرامش .سعادت.سلامتی وامید کنیم زیرا زندگی ما همان چیزی است ذهنمان

می سازد

قانون2بیائید حتی بادشمنان حتی الامکان درگیر نشویم زیرا این کار بیشتر به ازآن که انهاراآزرده خاطر کند.از ما نیرو

می گیرد بیائیدحتی یک دقیقه را صرف فکرکردن درباره کسانی که دوست نداریم نکنیم

قانون 3الف. به جای نگرانی درباره ناسپاسی .انتظار ناسپاسی داشته باشیم .یادمان باشد که حضرت مسیح فقط

دریک روز ده آدم جذامی را  شفا داد وفقط یک نفر ازاوتشکر کرد

ب.یادمان باشد که تنها  راه دست یافتن به خوشحالی وسعادت .انتظار تشکر ازدیگران نیست .بلکه بخشش را

باید به خاطر شادی بخشش  دوست داشت

د.یادمان باشد که سپاس گزاری را باید همچون بذری کاشت بنا براین اگر دوست داریم .فرزندانمان آدمهای شکر گزاری بار بیایند باید  این صفت را به آنها بیاموزیم

قانون4همیشه چیز هایی را که باید شکرشان را به جا بیاوریم بشمارید نه مشکلاتتان را

قانون5 ازدیگرا تقلید کورکورانه نکنیم .خودما نرا بشناسیم وخودمان را بشناسیم زیرا

حسادت یعنی  جهل وتقلید یعنی خو کشی

قانونوقتی تقدیر به دستمان یک لیمو ترش می دهد .ازآن شربت درست کنیم

قانون7. با اندکی شاد کردن دیگران اندوه خودرا ازیاد ببریم.  وقتی به دیگران نیکی می کنید

به خود نیکی کرده اید   ....دیل کارنگی