فضيلت سلام و امر به پخش آن2
848- وعن أبي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسول الله صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم « لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا وَلا تُؤمِنوا حَتى تحَابُّوا، أَوَلا أدُلُّكُمْ عَلَى شَئٍ إذا فَعَلْتُمُوهُ تَحاَبَبْتُم؟ أفْشُوا السَّلام بَيْنَكُم » رواه مسلم.
848- ابو هريره رضی الله عنه روايت می کند که:
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: به بهشت وارد نمی شويد تا مؤمن شويد و مؤمن شمرده نمی شويد، تا با همديگر دوستی کنيد، آيا راهنمائی نکنم شما را به آنچه که هرگاه آن را بجای آوريد با هم دوستی می کنيد؟ سلام را در ميان خويش آشکار کنيد.
ش: در اين حديث تأکيد زيادی بر محبت ميان مسلمين شده و سلام دادن بعنوان دريچهء ايجاد محبت وانمود گرديده که می بايست مسلمين در رعايت آن سخت کوشا باشند و در افشای آن سهل انگاری ننمايند. (مترجم)
849- وعن أبي يوسف عبد الله بن سلام رضي الله عنه قال: سمعت رسول الله صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم يقول « يَا أيُّهَا النّاسُ أفْشُوا السَّلام، وَأْطعِمُوا الطْعَامَ، وَصِلُوا الأْرحام، وَصَلُّوا والنَّاس نيام، تَدْخُلوا الجُنَّة بسلام » رواه الترمذي وقال: حديث حسن صحيح.
849- از ابو يوسف عبد الله بن سلام رضی الله عنه روايت شده که گفت:
از رسول الله صلی الله عليه وسلم شنيدم که می فرمود: ای مردم، سلام را آشکار کنيد و طعام دهيد و روابط خويشاوندی را بر قرار داريد و نماز بخوانيد، در حاليکه مردم خواب هستند تا به سلامتی به بهشت داخل شويد.
850- وعن الطفيل بن أبي بن كعب أنه كان يأتي عبد الله بن عمر فيغدو مَعَهُ إلى صاحب بيعَة وَلا مْسكين وَلا أحد إلا سَلّم عَليه، قال الطُّفيل: فَجِئْتُ عبد الله بنَ عُمرَ يَوْماً فاستَْتَبعني إلى السُّوقِ فقُلْت لَه: ماتَصْنعُ بالسوقٍ وأنْتَ لا تَقِفُ عَلى البَيْع وَلا تَسْألُ عَن السلع وَلا تَسُومُ بها وَلا تَجلسُ في مجالس السّوق؟ وأقولُ اجْلسْ بنا ههُنا نَتَحدَّث، فقال يا أبا بُطْن. وَكانَ الُطُّفَيلُ ذَا بَطْن إنَّما نَغُدو منْ أجْل السَّلام نُسَلِّمُ عَلَى مَنْ لَقِيناه، رواه مالك في الموُطَّإ بإسناد صحيح.
850- از طفيل بن ابی بن کعب رضی الله عنهما روايت شده که:
او نزد عبد الله بن عمر رضی الله عنهما آمده و با وی صبح هنگام به بازار می رفت و گفت: و چون هنگام صبح به بازار می رفتيم عبد الله بر هيچ کهنه فروش و معامله دار و يا مسکين و يا کس ديگری نمی گذاشت جز آنکه بر او سلام می داد. طفيل گفت: روزی نزد عبد الله بن عمر آمدم و از من خواست که با وی به بازار روم و من به او گفتم: به بازار چه می کنی در حاليکه تو بر سر داد و ستد نمی ايستی از امتعه پرسان نکرده و آن را قيمت نمی کنی و نه هم در مجالس بازار می نشينی؟ و به او گفتم: اينجا بنشين که صحبت کنيم.
او گفت: ای ابو بطن – پدر شکم – چون طفيل دارای شکم بزرگی بود، همانا صبح می کنيم بواسطهء سلام تا بر هر کسيکه با او روبرو می شويم سلام کنيم.